بابک ناصری

فروپاشی معادل سقوط و اضمحلال در هر پدیده ای است که در شرف نابودی است و این سقوط قطعی ست، از سویی فروپاشی در بر گیرنده همه ی آنچه نظم دیکتاتور بدان وابسته بود معنی می دهد.

این روزها تازه ترین نمونه حکومتی آن که در جهان کماکان در صدر اخبار قرار دارد سقوط و فروپاشی حکومت بشار اسد در سوریه بود که نه آخرین و نه اولین نمونه آن در جهان است.

حتمن در مرور اخبار، تصاویر چائوشسکو دیکتاتور رومانی را هم دیده اید که هنگام سخنرانی خود بی آنکه در مخیله اش خطور کند که تا دقایق دیگر سقوط خواهد کرد، سرگرم سخنرانی خود است!

اما کمتر از یک ساعت دیکتاتوری رومانی از درون و بیرون دچار فروپاشی میشود و نتیجه آن سرنوشتی است  که، همه مان سرنوشت از دیکتاتورهای تاریخ خوانده و دیده ایم.

بی شک با این نظریه هانا آرنت آشنایی دارید که نوشته بود؛در نظام های دیکتاتوری، همه چیز تا 15 دقیقه پیش از فروپاشی عادی به نظر می رسد!

با نکات گفته شده و مقدمه کوتاهی که بدان اشاره شد، اکنون می شود  در مقابل این پرسش مکث  کرد که دیکتاتوری جمهوری اسلامی چه هنگام فرو می پاشد.

تاریخ فروپاشی این فاشیسم مذهبی را بدون تردید حاکمان مستبد خود ایران تعیین کرده اند، زمانی که مست از قدرت به ایجاد گسل های عمیق اجتماعی که حاصل فساد و خودکامگی افراطی وخشن بود بی توجه شدند.

سرکوب نهادهای اجتماعی و سرکوب بی رحمانه زنان نادیده گرفتن حقوق ملیت ها و اقلیت ها از جمله جنایاتی بود که با بنیان نهادن جمهوری اسلامی آغاز شد و همچنان با بروز نارضایتی های عمیق داخل میزان این سرکوب افزایش چشمگیری پیدا کرد.

به تاراج رفتن سرمایه های ملی و هزینه کرد آن جهت جنگ افروزی در منطقه که رویای هلال شیعی  را متجلی می کرد، سرقت آشکار اندوخته های یک کشور بود که نفت و گاز و منابع طبیعی آن در رتبه های قابل توجه در جهان جای داشت.

از سوی دیگر نادیده گرفتن حقوق اجتماعی مردم در حوزه های مختلف که مبنای تعاریف آن در بنیادی ترین مسائل حقوق بشر جای دارد، انگیزه دیگری شد تا اقشار مختلف اجتماعی هر بار به واسطه نقض این حقوق دست به اعتراض های گسترده بزنند و متعاقبن حکومت با سرکوب وحشیانه به مطالبات مردمی پاسخ دهد.

آشفتگی اجتماعی که حاصل حاکمیت سرکوبگرانه  دینی بر جامعه بود را از هر سو که بنگریم خواهیم دید مردم فراتر از هر نیروی خارجی قابلیت این را پیدا کرده اند تا همت به سرنگونی حکومت بگمارند.

سیاست غلط خارجی جمهوری اسلامی را شاید تا چندی پیش نمی شد به وضوح نتایجش را مشاهده کرد.

اینکه حکومت با تقویت مالی و تسلیحاتی نیروهای نیابتی خود رویای گسترش فرقه شیعی خود را داشت نه تنها کتمان نمی کرد بلکه گستاخانه از جنایات هولناکی که در راه گسترش هلالش مرتکب می شد با صدای بلند دفاع می کرد، آغاز این فروپاشی و توهم با محاسبات غلط در هفتم اکتبر سال گذشته رخ داد و اسراییل و کشورهای هم پیمان آن را به این نتیجه رساند که باید سرمنشا این سرمستی گستاخانه را در خاورمیانه و در خود تهران خفه کرد.

بن بست سیاست های داخلی و عواقب بیش از چهار دهه حاکمیت سرکوبگرانه و جنایت کارانه روی دیگر این سیاست را در خاورمیانه که سرمستانه از کنترل چهار پایتخت نعره های شان بلند بود می توان از جمله عواملی دست نشان کرد که رژیم اسلامی در حالیکه هنوز در قدرت است، روند فروپاشی اش در برابر دیدگان جهانیان آغاز شده است.

آشکارا میتوان سخنرانی فرمانده سپاه و سخنرانی دوشب گذشته خامنه ای را نقطه اتصال سقوطی واضح برای حکومت دانست.

جایی که خامنه ای منکر داشتن نیروی نیابتی میشود، در حالیکه پیش از نابودی حزب الله و حماس و نیروهای نیابتی دیگرش، مدام از حمایت جمهوری اسلامی از آنها سخن می گفت و در جای دیگر فرمانده مستاصل سپاه روز گذشته میگوید؛ ما در سوریه اصلن نیروی نظامی نداشتیم، دروغ های آشکاریست که از نگاه هیچکس پوشیده نیست.

در دیگر سو فشار شورای امنیت سازمان ملل با تهدید کشورهای طرفین برجام بر بکارگیری مکانیسم ماشه در قبال حکومت ایران موضوع دیگریست که حکومت را با آشفتگی کشنده ای مواجهه کرده در حالیکه خامنه ای و سپاه بر کارت هسته ای حساب ویژه ای را در دیپلماسی باز کرده اند.

مهم ترین مولفه های این فروپاشی  باید در داخل  جستجو کرد، جایی که نوه خمینی هم به صدا در می آید و میگوید؛ اگر گسل های عمیق مردمی را در داخل ترمیم نکنیم باید به زودی شاهد فروپاشی اجتماعی باشیم.

عصبی بودن خامنه ای در سخنرانی های اخیرش پس از سقوط محور مقاومت به همراه انقلابی که در کوتاه مدت ترین شکل خود در سوریه رخ داد، به تمامی نشان آشکاری از عیان گشتن فروریختن این دیکتاتوریست که لجاجت چهل ساله بر صدور انقلابش منجر به سقوط می گردد.

اکنون که از فروپاشی حرف می زنیم ارجاع به سخنان هانا آرنت ضروری تر به ذهن متبادر میشود که حقیقتن حکومت جمهوری اسلامی نیز همان دوران آرامش پیش از طوفان خود را از سر میگذراند

هنگامی که نه نیروی نیابتی یاریگر دستان ناقص خامنه ایست و نه همراهان نزدیکش که سالیان متمادی زیر سایه او سرمایه ملی را به تاراج بردند، واضح است که او در سخنرانی های اخیر مدام بر طبل جنگ و سرزنش می کوبد و با زبانی سخن می گوید که نشانه های فروپاشی و عصبی و دریدگی در آن موج می زند.

دور نیست آن روزی که همچون چائوشسکو خامنه ای را بر منبری ببینیم که با اعتماد به نفس فرمان می دهد در حالیکه تا ساعتی دیگر نه از او و نه از حکومتش اثری باقی خواهد ماند.

تاریخ برای دیکتاتورها همیشه به یک شکل تکرار میشود.

سقوطی ناگهانی و دور از خیال…