خدای چیزهای کوچک
بابک ناصری
سرعت تحولات خاورمیانه در هفته های اخیر به ذهن هیچ تحلیلگری نمی رسید که این همه رخداد می تواند در بازه زمانی کوتاهی رخ دهد.
کلید این دگرگونی را اما می شود به یک زمان مشخص ربط داد، هفتم اکتبری که در آینده باید در باره انگیزه و عوامل پنهان آن بسیار شنید و لابلای تقویم تاریخ، ناگفته هایش آشکار شود.
چنانکه حرف و حدیث های بسیاری حول محور یازده سپتامبر به گوش می رسد!
نگرانی حاکمان تهران این روزها چنان به اوج خود رسیده که کار به عربده کشی در مجلس شورای اسلامی کشیده.
حمید رسایی چهره معروف جنجال ساز به روش لمپن های چاله میدان خواهان پاسخگو شدن فرماندهان نظامی بابت سقوط قصاب دمشق و بی آبرو شدن سپاه قدس در سوریه می شود و مجلس هم با استیصال و ترس از ابلاغ و اجرایی شدن رسمی لایحه حجاب با لابی پزشکیان سر باز می زند!
تمام این رخدادها در حالیست که دلار در آستانه هشتاد هزار تومان است و انفجار قیمت اقلام خوراکی و اولیه زندگی در معیت بحران شدید انرژی باعث مرگ دسته دسته از مردم می شود و طبقه به طبقه هرم جمهوری اسلامی در حال فرو ریختن است.
و اما پزشکیان فلک زده که دائم از پشت پرده تلنگر می خورد تا وادارش کنند مقابل دوربین های تلویزیون با چهره مغموم و بدبخت بگوید؛ پول نداریم، نفت نداریم، گاز نداریم، نان نداریم و بجای همه اینها در سایه مقام ولایت و عظما، ناترازی داریم تا حدی که دلتان بخواهد!
کابوس سقوط ناگهانی بشار هم که برای حضرت آقا تبدیل به قوز بالای قوز شده.
اگر میشد جای حسن نصرالله و به فنا رفتگان محور مقاومت را با یک نماز میت خشک و خالی و چک های 14 هزار دلاری به مردم لبنان یک جورایی پر کرد، از دست رفتن سوریه را نمی توان با هیچ چسب زخمی ترمیم نمود!
آمدن ترامپ و برنامه های تلویزیونی برای مردم ایران که با پیغام های نتانیاهو تبدیل به سریال وحشت تهران شده حدیثی ست که وقوع و تفسیرش را واگذار می کنیم به هفته های پیش رو…
و اما داستان از کجا آغاز شد.
ایده نظم نوین جهانی که در هنگام جرج بوش آغاز شد حاصل تئوری های پیچیده ای بود تا اقتدار قدرت های جهانی را بر نقاط مختلف حکمفرما کند، همین نظم نوینی که اکنون از زبان نتانیاهو به کرات شنیده می شود در ادامه زنجیره آن دیدگاه بود که بر حسب اتفاق! با خودزنی جمهوری اسلامی در خاورمیانه رقم خورد.
البته شکل و ترکیب نظم بخشیدن در خاورمیانه به گونه ای ست که قدرت حاکمی مقتدر را می طلبد و با حوادث اخیر می توان ادعا کرد که هم یاری آمریکا و قدرت های صنعتی جهان در پشتیبانی نتانیاهو برای این پروسه آشکارا قابل رویت است.
از میان برداشتن ایدئولوژی های افراطی و پیش بردن این منطقه حول محور تولید و صنعت بنا به توانایی های استراتژیک، یکی از موارد آشکاری ست که از پرده برون افتاده.
فلج کردن بازوی قدرتی که حاکمان تهران طی سال های متمادی بر تقویت آن از جیب و سفره مردم ایران هزینه می کردند، بخش تفکیک ناپذیر این ایده بود که مرکزیت آشفته سازی را از میان بردارند.
چنین نیز شد و بدتر هم خواهد شد با توجه به پیشوازی کردن جلوس ترامپ با کارت های اعتباری پیشاپیش تقدیم شده به پوتین برای پایان جنگ اوکراین به دلخواه ولادیمیر و خالی کردن پشت خامنه ای با آن ایده مخرب و جاهلانه اش.
البته جشن دگرگونی بی خسارت نیست و طبعن اتلاف انسانی و تخریب بخشی از این جغرافیا ضرورتی اجتناب ناپذیر برای تغییر است.
و در نهایت کشورهایی که با دلهره به این ایده و حوادث اخیر نگاه می کنند همگی در خط آن تفکر هستند، نظم نوین خاورمیانه که با جنگ شروع شد و مرزهای مختلف را در نوردید تا به بغل گوش ایران برسد.
در کتاب خدای چیزهای کوچک اثر آرونداتی روی نویسنده هندی خانواده ای روند زندگی معمولی و روبه رشد خود را سپری می کند که با مرگ کودکی 9 ساله دگرگونی شگفتی در روند زندگی شان ایجاد میشود تا به آن حد که هیچ مانعی جلودار آن حادثه نیست.
خاورمیانه هم شاید همین خدای کوچک دارد آن را به یک تحول شگرف می رساند که حوادثش ناگزیر است.
سقوط جمهوری اسلامی که در نشاندن یک دیکتاتوری مذهبی هم سن و سال خانواده حافظ اسد است با یک نوستالژی خانوادگی همراه شده بنا به تقدیر روزگار.
نه خمینی زنده است و نه حافظ اسد تا ببینند حکومتی که مسبب آن بوده اند چگونه از نردبان قدرت سقوط کرد و استخوانش شکست.
همان ما و منی که مولوی در شعرش بر آن تاکید کرده بود، جایی که میگفت؛
نردبان این جهان ما و منی ست/ عاقبت این نردبان افتادنی ست
لاجرم آنکس که بالاتر نشست/ استخوانش سخت تر خواهد شکست