خبر تلخ بود و جانگداز….!
شهرام وحدانی
یکی از رفقای فرمانده کومهله، ڕێبوار کریمیان در درگیری با نیروهای سپاه در منطقه مرزی مریوان جان باخت. ویدیویی از منطقه درگیری را در خبرگزاریها میتوان دید که حاکی از توپباران شدید منطقه از سوی نیروهای جمهوری اسلامی و دود ناشی از آتشسوزی ناشی از آن در منطقهای وسیع است.
مرگ او به همان اندازه که برای او افتخار به همراه داشت و برای ما چه به عنوان رفقای او و چه به عنوان یک شهروند ناراضی کُرد غمافزا بود، برای کُلیت نظام اسلامی جز شرمساری و افزودن برگی دیگر بر کارنامه پُر از جنایت رژیم هودەای دیگر نداشت. یک پیشمرگ با یک مسلسل و چند خشاب گلوله، جان بر کف میگذارد، مرزها را نادیده میگیرد و به سرزمین اشغال شده خود پای میگذارد، به دل دشمنی میزند که تا دندان مسلح است، دشمنی بیباک و خونریز که برای حفظ سلطهاش از هیچ جنایتی رویگردان نیست. نظامی که ساختارش بر زندان بنیان شده، جز دار و گلوله و شلاق زبانی دیگر برای رویارویی با ناراضی ندارد. زبانش زبان سرکوب است. تاریخ چهل و پنج سال گذشته گواه این مُدعاست. جایی که در آن نه حق فعالیت سیاسی معنا دارد و نه حق آزادی بیان. تنها همسو نبودن با معیارهای حکومتی کافی است تا جانت را بگیرند. مگر صدها جانباختهی جنبش #زن_زندگی_آزادی که دهها کودک و نوجوان نیز در میان آنها بود مسلح بودند؟ بدون شک نه.
با توجه به فشارهای شدید جمهوری اسلامی بر اقلیم کردستان و توافقنامه میان بغداد و تهران مبنی بر جابجایی و خلع سلاح احزاب کردستان و تلاش رژیم برای به انزوا کشاندن احزاب کردستان، که سفر اخیر مسعود پزشکیان به بغداد و اقلیم کردستان نشانگر اهمیت فوقالعادهی این موضوع برای جمهوری اسلامی است، میتوان اهمیت نمادین این عملیات را بهتر دریافت. عصیانی آشکار و بی اعتنایی تام به توافقات دولتها برای به بن بست کشاندن فعالیت سیاسی این احزاب، که به نوبه خودش میتواند سرآغاز فصلی نو باشد.
فراموش نکردهایم که در روزهای اوج جنبش زندگی آزادی رژیم تلاش داشت که با موشکباران اردوگاه این احزاب آنها را به واکنشی نظامی وا دارد، هرچند که هوشیاری احزاب کردستان و ترجیح آنان بر میدان دادن به جنبش مدنی و اعتراضات در کف خیابان، پرهیز از دادن پروانه به رژیم برای سرکوب بیشتر در کردستان، ملاحظه موقعیت سیاسی اقلیم کردستان، رژیم را در رسیدن به این هدف ناکام گذاشت.
رژیم در تمام طول حیات خود از همان روزهای نخست کوشیده است که با بهرهگیری از تمام توان تبلیغاتی خود جامعه ایرانی را از کردستان بهراساند و احزاب برخواسته از متن جنبشی ملی و دمکراتیک را از پیکر کردستان جدا کرده و اینگونه بنمایاند که این احزاب چیزی سوا از خواستگاه خود و خواستههای روای مردم کُرد هستند. اما شاید هیچگاه اینچنین دستگاههای پروپاگاندای رژیم بی اثر و ناکارآمد نبودهاند. دیگر جز اندکی از سرسپردگان رژیم، کسی به دروغها و ادعاهای سراسر واهی نظام اسلامی در کلیت خود وقعی نمیگذارد.
کردستان همواره در نیم قرن گذشته خواستگاه جنبشهای پیشرو و پیشگام مبارزه مدنی بوده است، با فراز و نشیبهای بسیار. از آغاز حاکمیت اسلامی تاکنون سنگری در مقابله با ارتجاع اسلامی بوده است و این احزاب نیز برآمده از همین مبارزات هستند. کردستان در مقایسه با دیگر مناطق ایران جامعهای به شدت تشکل یافته و سیاسی است. احزاب آن ریشهدار و هرکدام دارای پایگاه اجتماعی متناسب با وزن سیاسی خود هستند، کم یا بیش.
حق دفاع مشروع برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود، برای همه، در برابر حکومتی که به هیچ یک از کنوانسیونهای حقوق بشر، آزادیهای سیاسی و آزادی بیان پایبند نیست، محفوظ است. در برابر حکومتی که تفاوتی میان مخالف و مخاصم قائل نیست و در جایی که تنها اعتراض کردن برای به دارآویختن هر معترضی کافی است، جز سلاح برداشتن چه راهی میماند؟
من تاکیدی بر مبارزه مسلحانه ندارم، اما باید منتظر ماند که آیا در شرایط پیچیده منطقهای، در دوسالگی جنبش #ژینا، در روزهایی که شاهد گسترده شدن جنگ میان دولت اسراییل و نیروهای حزبالله، حماس و دیگر نیروهای نیابتی ایران هستیم و همچنین در شرایطی که احتمال رویارویی مستقیم ایران و اسراییل بیش از هر زمان دیگری است و نیز فشارها بر روی احزاب کردستان که بیش از سه دهه است داوطلبانه مبارزه مسلحانه را کنار گذاشتهاند و به فعالیت و حیات سیاسی خود در اردوگاههای واقع در اقلیم کردستان بسنده کردهاند بیش از هر زمان دیگری است، این عملیات نظامی از سوی تیمی از پیشمرگان کومله چه پیامدهای سیاسی کوتاه مدت و دراز مدتی در پی دارد.
اما شکی نیست که در بلند مدت جمهوری اسلامی برنده این بازی نیست. هرگونه فشار مضاعف و یا اقدام نظامی فراگیر بر علیه احزاب کردستان، موجب همبستگی بیشتر این احزاب و همچنین اوج گرفتن امواج جنبش مدنی چه در ایران و بخصوص در کردستان خواهد شد.
یادت بەرز و بەڕێزە ڕێبوار گیان
یادت گرامی باد