جان آدم…!
جان آدمی
بابک ناصری
سازمان بهداشت جهانی با میزبانی فدراسیون جهانی سلامت روان روز دهم سپتامبر را روز پیشگیری از خودکشی معرفی کرده اند.
فرهنگ لغت دهخدا، خودکشی را خاتمه دادن عمدی به زندگی به میل خود و به دست خود؛ تعریف کرده.
چگونگی رسیدن به این نقطه از دیدگاه که انسان جان شیرین خود را به فنا بدهد، دلایل متعددی دارد که در زمان کوتاه حرف ما نمی گنجد.
بر اساس آمار آنچه که موضوع را وهمناک می کند پایین آمدن سن خودکشی در ایران است که مستقیمن آن را می شود به اوضاع اجتماعی نابسامان حکومت فعلی مرتبط دانست.
اینکه خودکشی دلایل افسردگی یا معضلات دیگر روان آدم ها را نشان می دهد، بخش کوچکی از آمار سازمان جهانی سلامت است که کشورهای صنعتی درگیر آنند و دولت ها برای مقابله با چنین پدیده ای راهکار مختص به خود را دارند.
سیر صعودی خودکشی در ایران نسبت به ده سال قبل افزایش چهل در صدی داشته که حتا این زنگ خطر نیز نتوانسته حاکمان جمهوری اسلامی را برای ارائه راهکاری مناسب تکان بدهد.
بهطور متوسط از هر ۱۰۰ هزار تن ایرانی، ۱۲۵ نفر اقدام به خودکشی میکنند که از این تعداد ۶ نفر جان خود را از دست میدهند. مشکلات اقتصادی، بیماریهای روانی، جبر فرهنگی، مسائل سیاسی و فشارهای اجتماعی برخی از سببهای اصلی خودکشی در کشور ایران بهشمار میآیند.
با نگاه به همین تعریف می شود ادعا داشت که حکومت نقش اصلی را در دامن زدن به این عمل وحشتناک ایفا می کند.
وضعیت بد اقتصادی در کشور که حاصل سوء مدیریت حاکمان جمهوری اسلامی بوده، اصلی ترین فاجعه را رقم میزند و باید گفت؛ انگار عمدی در کار است که حکومت از کنار مسئله ای با این ضرورت بی تفاوت می گذرد.
استان ایلام با آماری نگران کننده در خودکشی جوانان، جامعه روان شناسی علمی را بهت زده کرده!
درین میان زنان بالاترین آمار را دارند و این در حالیست که آمار سازمان بهداشت جهانی میگوید؛ مردان بیشتر از زنان دست به این عمل می زنند.
حکومت مستبد جمهوری اسلامی با رویکرد اسلام سیاسی با دامن زدن به فسادهای گسترده مالی و اخلاقی، فضایی را در جامعه به وجود آورده که راه را بر راهکارهای فردی هم سد می کند.
درین میان تراپیست ها تنها به تلاش و ریاضت فردی برای مقابله با مشکلات می پردازند و خود نیز بر این نکته واقفند که این شیوه کامل نیست.
کارزار روان شناسی زرد که عمدتن از سوی حکومت تشویق میشوند هم نتوانسته در فضای مجازی کمکی به نیازمندان بکند و این روزها تمام درگیری های روانی ارجاع میشود به مسائل اقتصادی.
اقتصادی که هیچ دولتی در حکمرانی جمهوری اسلامی نتوانسته برای آن نسخه ای شفا دهنده بنویسد و بر خلاف آن تبدیل به ابزاری شده که میزان یاس و افسردگی را گسترش داده.
توصیه های نخ نما شده دینی هم در دنیای امروز هرگز راهکاری برای این معضل ندارد و همچنان به رویکرد سنتی خود عمل می کند.
مبارزه جمعی در مقابل حکومت را میتوان بهترین روش درمانگر در همه مسائل دانست و به قاطعیت باید گفت که؛ حاکمیتی که در اندیشه بهبود مشکلات مردم نیست باید از ریشه ساقط شود و این مهم تنها به دست مردم شدنیست.
قیاس آمار جهانی با ایران هم قیاس مع الفارق است، زیرا که جهان با پشت سر نهادن رفاه اجتماعی مردم کشورهای خود به دنبال هم سان کردن ابزار مدرنیته با روان انسان هاست.
به وضوح میشود دید که در ایران رویکرد رفاهی مردم در اولویت حکومت نیست و حاکمان جمهوری اسلامی چیزی به نام مردم را به رسمیت نمی شناسند و ریخت و پاش های خودشان موضوع اصلی است.
با رفتن این حکومت میتوان امیدوار بود که مردم در آن صورت قادر به قیاس خود با آمارهای جهانی خواهند شد و تنها راهکار در این نکته نهان است.
برای سلامت روح و روان و جان آدمی باید جمهوری اسلامی ازین سرزمین رخت بندد تا دوباره شاهد سر زنده گی مردم باشیم.
جمهوری اسلامی قاتل جان و روح انسان هاست.