بابک ناصری

در نهم ماه مه و بحبوحه جنگ جهانی اول با رضایت روسیه قراردادی محرمانه منعقد شد که هدفش تقسیم امپراطوری عثمانی بین انگلستان و فرانسه بود.

این نشست که سرمارک سایکس و فرانسوا ژرژ پیکو آن را برگزار کردند به نام این دو نفر ثبت و موجب متلاشی شدن امپراطوری عثمانی شد و باعث گردید کشورهای عراق و سوریه و فلسطین و لبنان تحت قیومیت انگلستان و فرانسه قرار بگیرند.

در آن زمان اصطلاح آسیای صغیر که شامل این مناطق می شد در ادبیات دیپلماتیک رواج یافت و خطوط استعماری برای دو کشور فرانسه و انگلیس هم درین جغرافیا مشخص شد.

جغرافیایی که امروزه آن را با نام خاورمیانه و اندکی گسترده تر از آسیای صغیر می شناسیم.

با تحولاتی که اکنون خاورمیانه در خود می بیند و آتش جنگ را شعله ورتر از پیش احساس می کند، بیراه نیست تا نظری بیندازیم بر نگاه قدرت های جهانی در چارچوب مدرنیزاسیونی که برای آن طراحی کرده اند و مشغول اجرایش هستند.

در راه تحول این دستاورد آنچه که بیش از نکات دیگر ملموس است فروپاشی قدرتی مخرب است که بیم آن می رود به یک امپراطوری تبدیل شود.

امپراطوری با تعاریف سیاسی تازه اش سیطره گسترده ای ست که می تواند موجب ناآرامی گردد و واضح است که این نقش را حکومت اسلامی ایران با حضور پرتنش خود درین چهل و اندی سال در منطقه رقم زده.

گسترش هلال شیعی یا همان محور مقاومت که در ادبیات غرب به محور شرارت شهره است، همان توسعه طلبی مکارانه است که جمهوری اسلامی آن را با هدایت پشت پرده انگیزه های سیاسی پی می گیرد.

حکومتی که میزان تخریب او در این جغرافیا سال هاست باعث شده کشورهای متعددی در معرض نابودی قرار گیرند.

با نگاهی به سوریه و لبنان و فلسطین و یمن کنونی می توان به وضوح این نکته را دریافت که جمهوری اسلامی نه تنها مردم ایران را به وقیحانه ترین شکل در اسارت خود گرفته، بلکه سرنوشت و آبادی کشورهای دیگر را نیز قربانی آمال خویش کرده.

طرح تازه ای  که امروز با نام نظم نوین  خاورمیانه در ادبیات رسانه ای به وفور شنیده می شود همان زدودن تفکری سنتی از یکسو و پیاده ساختن تفکری نو از سوی دیگر است.

جدای از بررسی کیفیت این طرح، نکته ای که حائز اهمیت است اضطراب حاکمیت جمهوری اسلامی ست تا نقشه های خود را که سال هاست با میلیاردها دلار هزینه نزدیک به نتیجه می دید، حالا آن را نقش بر آب ببیند.

هزینه های سنگینی که بار کمر شکن آن بر مردم ایران سنگینی می کند و حکومت را در سراشیب سقوط قرار داده است.

نارضایتی داخلی و اکنون فروپاشی آمال خود در منطقه کابوسی ست که این روزها خواب جمهوری اسلامی را آشفته کرده.

سایکس پیکویی مدرن با نقش آفرینی اسراییل در منطقه که از هفتم اکتبر سال قبل کلید خورد.

مدرنیته جاری در کشورهایی چون عربستان و امارات و قطر که با زیر بنایی نوین اجرا گردید و اکنون می رود تا خود را برای زدودن افراطی گرایی باورها جدا سازد و به منطقه ای صنعتی تبدیل شود.

جنگ فرسایشی افراطی گری در منطقه که منافع غرب را نیز نشانه رفته و این خوشایند هیچ قدرت بزرگی نیست که خاورمیانه را با منابع سرشارش دستخوش فروپاشی نماید.

نقشه هایی که جمهوری اسلامی در خیالش می بافت و بسان امپراطوری عثمانی در صدد گسترش آن به نقاط دیگر بود درین ایام چنان نقش بر آب می شود که جهان سرمایه داری تاب تحمل آن را ندارد.

شاید به همین دلیل است که کشورهای توسعه طلبی چون ترکیه با رهبری اردوغان این روزها با گفتن سایکس پیکوی تازه در خاورمیانه مخالفت جدی خود را ابراز می کند.

جهان نظاره گر تحولی تازه در خاورمیانه است و برای این مهم “جنگ” نیز گزینه برتر این روزها در منطقه است که هر روز به شعله های آن اضافه میشود.

آتشی که جمهوری اسلامی سال هاست بر آن نفت می ریزد حالا دامن خودش را فرا گرفته و باید نشست و دید این نزاع به چه نتیجه ای ختم میشود.

جنگی که نتانیاهو با نشست کابینه خود درخواست تغییر نام آن را از ” شمشیرهای فولادین” به “جنگ رستاخیز” پیشنهاد کرده.

رستاخیزی که میتواند پایان یک پدیده یا آغاز پدیده دیگری را رقم بزند.