بابک ناصری

حرف  زدن از یک پدیده اجتماعی معمولن زمانی صحت پیدا می کند که داده های آماری در آن وضعیت، شرایط را برای نتیجه گیری آماده کند.

وقتی پای ناهنجاری در ساختار اجتماعی به میان می آید، توجه به آمار بخش اولیه آن پدیده را تشکیل داده و مابعد قضیه باید بر اساس بازتاب روانی در جامعه به مفهوم عام آن دیده شود.

روز بیست و پنجم نوامبر برابر با پنجم آذر ماه هرسال بر اساس مصوبه سازمان ملل، روز جهانی منع خشونت علیه زنان نام گذاری شده.

زن بودن به مفهوم عام، جنسیتی ست که موجب تفکیک آن از مرد می شود و شامل بازتعریفی برای خاص بودن آن نمی شود.

اما در مفهوم خاص، زن بودن شامل تعاریف گسترده ای ست که در فرهنگ های متفاوت دارای ارزش های متعالی و گاه تا حد تقدیس ستودنی ست.

مادر که یکی از برساخته های مفهوم خاص زنانگی ست در بسیاری از اساطیر،  گستردگی وطن و سرزمین را نیز شامل می شود.

به عنوان نمونه در فرهنگ نام گذاری ملت کورد یکی از اسامی خاص برای زن، کلمه” آفرت” یا آفریننده است تا مقام و ارزش آن در محدوده نام خدایان جای گذاری شود.

از تاریخچه این بحث که بگذریم باید نگاهی به وضعیت زن در جوامع امروز بیندازیم تا ببینیم حدود منزلت زن درین زمان چگونه ارج نهاده می شود.

نگاه مان را محدود می کنیم به جغرافیای پیرامون مان تا این ویژگی را فی الحال در همین سیطره بررسی کنیم.

جامعه آماری ایران امروز و مقایسه آن با شعار و عملی که حتا در ادبیات هم در باره آن اغراقی بی حدو حصر شده.

برخورد حکومت با زنان مبارز تا قوانین دست و پاگیر برای احقاق حقوق زن که با قاطعیت می توان اذعان داشت بخش زیادی از موارد حقوقی آن متعلق به قرن ها پیش است!

در حکومت دینی جمهوری اسلامی آنچه مشهود است زن در کتاب ها تا حدودی مساوی با تعاریف حقه مرد تعریف شده و در حیطه عملی، جنس دوم یا مادر به مفهوم خانه دار یا زاینده بودن فرزند های متعدد در نطر گرفته می شود.

و فاجعه از همین جا آغاز می شود!

جنس دوم قطعن باید تابع جنس اول باشد و امتیازی به دور از کتب و احادیث دینی برایش متصور نیست.

و این تورم درد زمانی چون زخم کهنه سر باز می کند که نگاهی به رفتار مذکر مآبانه جامعه دینی بیندازیم؛ که زن را در صورت سرپیچی از این پایبندی ها مستحق مرگ می داند.

این تبعیض آشکار حتا در رسانه نیز خود را بازمینماید هنگامی که حکومت اسلامی ایران قصد سرپوش گذاری بر بدویت خود دارد.

از سویی تبلیغات فرزندآوری را بزرگ ترین رسالت زن در جامعه اسلامی ایران معرفی می کند و از سوی دیگر برای سرپوش گذاری بر این بدویت، دست به انتخاب نمایشی یک زن توسط رییس جمهورش به عنوان سخنگوی اول دولت می زند! پارادوکسی غیر عقلانی که موجب تمسخر و استهزاست.

آمار زن کشی را که حاصل همین نگاه بدوی ست در رسانه بازتاب نمی دهد و در سویی دیگر اندک زنان مطیع حکومت را وادار می کند تا با جمعی محدود به خیابان ها سرازیر شوند و شعار؛ ای وای… عفت ما در فضای مجازی بر باد رفت را سر دهند.

بر اساس داده های مرکز آمار ایران آزار و اذیت زنان و قتل های ناموسی که رسانه ای نمی شوند، روزانه یک زن در کشور قربانی می شود و این فاجعه همچون کودک همسری و موارد دیگر تبعیض به سنین پایین تر هم ورود کرده است.

خودکشی های اخیر کودکان دانش آموزی که حاصل نگاه بدوی آموزش و پرورش در تربیت دختران است، رخدادی نبوده که درین عصر ارتباطات پنهان بماند!

آزار و خشونت جنسی زنان مبارز که در زندان های مخوف حکومت بسر می برند و در نهایت با شکنجه و اعترافات اجباری محکوم به اعدام می شوند فاجعه ای نیست که از نگاه جامعه جهانی دور باشد.

پخشان عزیزی و وریشه مرادی و زینب جلالیان و زن های دیگر که نام شان در لیست زندانیان سیاسی تحت ستم حکومت است، اسامی غریبی در رسانه های امروز جهان نیستند!

حکومتی مذکر سالار که به انضمام شریعت دست و پاگیرش برای زنان، قانون اساسی آن هم مبین این تبعیض آشکار است.

برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، رجل سیاسی بودن از اصول اولیه است؛ همین یکی از هزاران ما را بس که شاهد باشیم زن جایگاهی مخدوش درین جامعه را دارد.

از دسته گل های اخیر حکومت هم میتوان به اختصاص 255 میلیارد تومان به کلینیک های ترک حجاب اسم برد که درین بحران سقوط اقتصادی چاقویی دولبه است! لبه ای از آن سوء استفاده از نام زن برای دریافت این وجه و لبه تیز دیگر اختلاسی چشمگیر در یک حوزه جدید است.

 زهرا بهروز آذرمعاونت زنان در نهاد ریاست جمهوری که تظاهر به عدم اطلاع می کند می گوید؛ 27 دستگاه حاکمیتی در زمینه حجاب بودجه از بیت المال دریافت می کنند!

این در حالیست که زنان آسیب دیده بسیاری در جامعه وجود دارند که با حاکمیت غلط جمهوری اسلامی آواره خیابان ها شده اند که اعتیاد و همسر آزاری و خشونت جنسی مردان از دلایل موجبیت آن است و برای تامین رفاه خود گاه در شهرهای مذهبی به تن فروشی در ازای اندکی پول به زواران کشورهای عرب همسایه تن می دهند.

همه و همه این فجایع حاصل نگاهی ست که زنان را در بند سیاست حکومتی دینی محبوس کرده که در سال های گذشته خوشبختانه زنان بسیاری را در مقابل این فشار و آزار ناگزیر به قیام و مقابله کرده.

سازمان ملل هم شعار خود را درین روز اینچنین ابراز کرده؛ خانه خطرناک ترین محل برای زنان است…

بی تردید وقت آن رسیده این صدای جمعی، چه از سوی زنان و چه از سوی مردانی که دغدغه انسانیت دارند یکپارچه شود و به دادخواهی ازین حقوق انسانی برخیزد.

هیچ زنی نباید درین بن بست پرسش قرار گیرد که ناگزیر باشد از خود بپرسد: پس خانه ام کجاست؟

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *